تو دانشگاه یه پسری بود به چشم برادری خوشگل بود.هر روز هم از این شال رنگی ها مینداخت دور گردنش و میومد دانشگاه.دل همه رو برده بود.جالب این جا بود که هر روز رنگ این شال های ذور گردنش تغییر میکرد.یه روز فیس تو فیس شدیم.دقت کردم دیدم تو چشم هاش مداد کشیده .خیلی کم هم پشت چشم هاش سایه بود .ولی خدایی خیلی خوب در اورده بود.خیلی صادقانه بهش گفتم : اقای ....شما کلیکسیون شال دارین ؟
اونم صادقانه جواب داد : خیر .شال های خواهرم هستند
بهش گفتم : یه چیز بپرسم ناراحت نمیشید؟
گفتش : نه اصلا ! به فرمایید ؟
منم نه گزاشتم نه برداشتم گفتم : خط چشمتون خیلی زیبا در اوردین.
ولی نمیدونم چرا یه چشم قره توپ بهم رفت و راهشو کشیدرفت. تا الانم من جنم و اون بسم الله.....شما میدونید چرا ؟؟؟ من که بهش گفتم اگه ناراحت نمیشه بپرسم؟؟ والا دوگانگی شخصیت هم داره.من که چیزی نگفتم !!!!