یه روز با دوستم رفتیم بازار .یه پسری برگشت به دوستم گفت : سیبیلاشو...
بعد خودش و دوست الاغ تر از خودش دهنشون به ابعاد شیش در هشت متر باز کردن و هار هار خندیدند.من دیدم این دوستم نمیخواد به این چلمنگا چیزی بگه خودم دست به کار شدم و برگشتم و زل زدم تو تخم چشم پسره و گفتم :
وقتی تو امثال تو ابرو بر میداریم این و امثال این هم سیبیل میزارن که خدایی نکرده جامعه احساس کم بود مرد نکه !!!!!!!!!!!!
دیدم پسره هچون اهویی چموش صحنه رو ترک کرد........